دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست آن زردی و سرخی که درآن می بینی زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست. آن دوست که بی وفاست دشمن به از اوست... آن نقره که بی بهاست آهن به از اوست .................................................... در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد ................................................... آن کس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد، رهگذری بود روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم
نوشته شده در چهارشنبه 90/9/23ساعت
6:43 عصر توسط اهورا نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |